موفقیت

44 ترفند کثیف برای برنده شدن در هر بحثی

هنر برنده شدن در مباحث مختلف را بیاموزید!

تابه‌حال به این فکر کرده‌اید که سیاستمداران، رسانه‌ها، صنعت تبلیغات، مقام‌های حکومتی و… چگونه از فنون و حقه‌بازی‌های مختلف استفاده می‌کنند تا همیشه برنده باشند و نظرات خودشان را به شما تحمیل کنند؟ امروز در این مطلب از مجله معجزه درباره ترفندهای کثیف که می‌توانید برای منافع خود استفاده کنید، صحبت می‌کنیم. با ما تا انتهای این مطلب همراه باشید.

راهنمای مطالعه نمایش

ترفند کثیف شماره یک

در صورتی که طرف مقابل شما را متهم به چیزی کرد شما هم همان اتهام را یا حتی بدتر از آن را به او وارد کنید

به این ترفند کثیف مطرح کردن ایرادهای دیگری نیز گفته می‌شود. افراد فریب‌کار هنگامی که مورد انتقاد قرار می‌گیرند و نمی‌توانند از خودشان دفاع کنند صحنه را عوض می‌کنند؛ همان اتهامی که متوجه آنها شده را به طرف مقابل وارد می‌کنند.

«می‌گویی با تو دشمنی دارم! این تویی که با من دشمنی داری»

فریب‌کاران می‌دانند که قراردادن طرف مقابل در موضع دفاعی شیوه خوبی است می‌توانید حتی از این هم فراتر بروید و طرف مقابل را به چیزی بدتر متهم کنید:

«چطور جرئت می‌کنی من را به تمیز نبودن متهم کنی؟ اصلاً خودت یادت می‌آید که آخرین بار کی حمام رفته‌ای؟»

ترفند کثیف شماره دو

طرف مقابل را متهم به پایه‌گذاری رویه اشتباه کنید

اگر شما به من بگویید که (الف) را بپذیرم و من بگویم که اگر الف را بپذیرم حتماً (ب) که چیز نامطلوبی است، پیش خواهد آمد و اگر (ب) را بپذیرم حتماً (ج) که از (ب) هم نامطلوب‌تر است، پیش خواهد آمد و این روند ادامه خواهد یافت تا در نهایت به چیزی وحشتناک منجر شود در این صورت شما را به پایه‌گذاری رویه نادرست متهم کرده‌ام.

به‌عنوان مثال:

پدری به پسرش می‌گوید: «اگر اینترنت پرسرعت بگیرم، آن وقت می‌توانی از فیلترشکن استفاده کنی و حتماً به سایت‌های غیراخلاقی می‌روی و لابد بعد از آن هم دنبال هر رابطه‌ای می‌روی؛ این روزها هم ایدز گسترش پیدا کرده و حتماً بعد از مدتی به ایدز یا بیماری‌های دیگر مبتلا می‌شوی من نمی‌خواهم پسرم در جوانی بمیرد!»

کسانی که از این ترفند استفاده می‌کنند به آسانی فراموش می‌کنند که وقتی در راهی قدم می‌گذاریم لزوماً تا پایان آن نمی‌رویم.

ترفند کثیف شماره سه

ترفند کثیف

به اقتدار طرف مقابل متوسل شوید

بیشتر آدم‌ها از کسانی که صاحب قدرت، شهرت یا جایگاه‌اند حساب می‌برند، علاوه بر این بسیاری نمادهای مقدس مثل پرچم، نگاره‌های دینی، سخنان مقدس، و … وجود دارند که افراد به شدت با آنها هم‌ذات پنداری می‌کنند و به آن‌ها وفادارند!

به ندرت پیش می‌آید که میان قدرت و شهرت و جایگاه از یک سو و شناخت و بینش از سوی دیگر هم‌بستگی وجود داشته باشد با این حال مردم مفتون صاحبان قدرت و می‌شوند.

شیادانی که در فریب‌دادن مردم موفق‌اند می‌دانند که بیشتر مردم را می‌توان با این نیرنگ به دام انداخت. به همین دلیل است که بعضی وقت‌ها جلو مردم پرچم کشورشان را بر دوش می‌اندازند و خودشان را به هر شیوه ای که بتوانند به صاحبانِ قدرت و شهرت و جایگاه می‌چسبانند.

برای نمونه هنگامی که می‌خواهند پشتوانه‌ای برای دیدگاه خودشان فراهم آورند در میان افراد دانشمند یا فاضل» جست‌وجو می‌کنند تا ببینند نظر کدام یک از آن‌ها به نظرشان نزدیک است؛ سپس از نزدیکی نظر آن فرد دانشمند یا فاضل به نظر به عنوان شاهدی برای تأیید دیدگاه‌شان استفاده می‌کنند.

زمانی شرکت‌های تولید سیگار برخی دانشمندان را که آمادگی داشتند اجیر کردند تا بگویند اثبات نشده است که سیگار موجب سرطان ریه می‌شود؛ در حالی که می‌دانستند یا باید می‌دانستند که این مطلب اثبات شده است.

شرکت‌های تولید سیگار مؤسسه‌ای به نام «مؤسسه دخانیات آمریکا» نیز تأسیس کردند که ظاهراً قرار بود به تحقیق درباره تأثیر دخانیات بر سلامتی بپردازد اما در واقع پژوهشگران مؤسسه یادشده به دنبال این بودند که زیر پوشش آتوریته علمی از منافع صاحبان صنعت دخانیات دفاع کنند.

آن‌ها میلیون‌ها نفر را فریب دادند و بدین ترتیب موجب مرگ میلیون‌ها انسان شدند. طبیعتاً این پژوهشگران خودشان را فریب داده و متقاعد کرده‌اند که کاری جز فعالیت علمی دقیق نمی‌کنند؛ در غیر این صورت نمی‌توانستند چنین کاری انجام دهند.

نکته مهم دیگر اینکه مسلّماً در این ماجرا پول زیادی نصیب‌شان شده است؛ و این پول خودفریبی آن‌ها را تقویت کرده است.

ترفند کثیف شماره چهار

به تجربه متوسل شوید

سیاستمداران، حقه بازان و فریبکاران ماهر غالباً به صورت آشکار یا نهان تجربه ی خودشان را به رخ می‌کشند و آن را پشتوانه حرف و عملشان قرار میدهند؛ حتی وقتی که تجربه‌ای ندارند یا تجربه‌شان اندک است یا تجربه‌شان ربطی به موضوع ندارد!

این افراد می‌دانند که اگر خودشان را با تجربه نشان دهند مخالفت کردن با آن‌ها بسیار دشوارتر می‌شود. البته بعضی وقت‌ها با کسی مواجه می‌شوند که از آن‌ها با تجربه‌تر است، در این صورت شروع می‌کنند به ایراد گرفتن از تجربه او؛ آن را بی ربط همراه با سوگیری محدود تحریف شده یا توهم لقب می‌دهند.

ترفند کثیف شماره پنج

به ترس رو بیاورید

بیشتر انسان‌ها در ژرفنای وجودشان ترس‌های فراوان دارند. ترس از مرگ، بیماری، محرومیت از عشق، جذاب نبودن، پیری، فقر، ناامنی، پذیرفته نشدن از طرف دیگران و فریب‌کاران بی اخلاق می‌دانند که اگر هر یک از این ترس‌ها را در انسان‌ها فعال کنیم، معمولاً واکنشی بدوی نشان می‌دهند.

به همین دلیل وانمود می‌کنند که می‌توانند از آن‌ها در برابر این تهدیدها محافظت کنند؛ حتی اگر چنین توانایی‌ای نداشته باشند به آتوریته‌هایی که می‌گویند برخی افراد یا گروه ها ذاتاً خطرناک‌اند اعتماد نکنید.

آتوریته‌هایی که جمله‌هایی از این دست می‌گویند: «به یاد داشته باشید که این گروه، آزادی سبک زندگی، آداب و سنن، و دارایی‌های ما را تهدید میکند.»

سیاستمداران غالباً از این راهبرد به خوبی استفاده می‌کنند تا حمایت مردم را جلب کنند و آن‌ها را به هر کاری که می‌خواهند وا دارند.

ترفند کثیف شماره شش

به همدلی و دلسوزی رو بیاورید

فریب‌کاران می‌دانند چگونه با نحوه توصیف وضعیت‌شان دلسوزی یا دست کم همدلی دیگران را برانگیزند؛ و این کار را خصوصاً وقتی انجام می‌دهند که نمی‌خواهند مسئولیت کاری را که کرده‌اند بپذیرند.

برای مثال برخی دانشجویان وقتی که تکلیف‌شان را انجام نداده‌اند شروع به آه ناله کرده و چیزی شبیه به این می‌گویند:

«نمی‌توانید تصورش را بکنید که زندگی من چقدر سخت است و چقدر سرم شلوغ است انجام دادن تکلیف‌های دانشگاه واقعاً برایم دشوار است، من بر خلاف برخی دانشجویان دیگر، خوش اقبال نیستم؛ خانواده‌ام نمی‌توانند هزینه تحصیلم را بپردازند و خودم مجبورم هفته ای ۳۰ ساعت کار کنم تا خرجم را در بیاورم، تازه وقتی هم که از سر کار برمی‌گردم نمی‌توانم درس بخوانم، چون هم اتاقیام تا نیمه شب ساز می‌زند. شما بگویید چه کار می‌توانم کنم؟ لطفاً یک فرصت دیگر به من بدهید.»

بعضی وقت‌ها افراد برای دفاع از کسی غیر از خودشان هم از توسل به دلسوزی استفاده می‌کنند.

برای مثال، کسی که طرفدار رئیس جمهور است برای دفاع از او چنین می‌گوید «قبل از آنکه به رئیس جمهور انتقاد کنی توجه داشته باش که او دشوارترین شغل جهان را دارد باید تا دیروقت بیدار بماند و کار کند؛ نگران زندگی ما باشد و سعی کند راهی برای تأمین رفاه همه ما پیدا کند. سرنوشت جهان آزاد به عملکرد او بستگی دارد و این بار بر دوشش سنگینی می‌کند. خوب است کمی وضعیت این بیچاره را درک کنی!»

استفاده از این ترفند به فرد فریب‌کار کمک می‌کند تا توجه مخاطبان را از افراد بی‌گناهی که به سبب تصمیم‌ها یا سیاست‌های رئیس جمهور آسیب دیده‌اند منحرف کند.

ترفند کثیف شماره هفت

به هیجانات عوام‌پسند متوسل شوید

فریب‌کاران و کسانی که در تقلب و حقه بازی چیره دست‌اند، مراقب‌اند که خودشان را پایبند به ارزش‌ها و دیدگاه‌های مخاطبانشان نشان دهند؛ خصوصاً باورهایی که برای مخاطبانشان مقدس‌اند.

هر کسی پیش داوری‌هایی دارد و بیشتر انسان‌ها از چیز یا چیزهایی متنفرند. افراد مکار پیش داوری‌ها، نفرت‌ها، و ترس‌های نامعقول افراد را تحریک می‌کنند و چنین القا می‌کنند که با مخاطب موافق‌اند. آن‌ها به گونه‌ای عمل می‌کنند که گویی دیدگاه‌های مخاطب را قبول دارند و روی ذهن او کار می‌کنند تا متقاعد شود که مخالفان آن‌ها به این باورهای مقدس پایبند نیستند.

این ترفند کثیف به شکل‌های گوناگونی ممکن است رخ دهد. یکی از این شکل‌ها با عنوان «فقط شیوه‌های روشن مرسوم خوانده می‌شود.

در ترفند «فقط شیوه‌های مرسوم» شخص فریب‌کار، به صورت آشکار یا نهان چیزی شبیه به این میگوید:

چه خوب است بازگشتن به وطن، شهر یا کشور و بودن در کنار مردمی که به راستی می‌توانیم به آن‌ها اعتماد کنیم.

چه عالی است بودن در کنار مردمی که صاف و صادق با امور مواجه می‌شوند؛ کسانی که برای حل مسئله‌ها از شعور عادی خودشان استفاده می‌کنند و اعتقادی به شیوه‌های پرتکلف اندیشه و عمل ندارند.

ترفند کثیف شماره هشت

ترفند کثیف

به سنت متوسل شوید

این ترفند کثیف رابطه ای نزدیک با ترفند قبلی دارد؛ با این تفاوت که در توسل به سنّت بر چیزهایی تأکید می‌شود که ظاهراً از آزمون زمان سربلند بیرون آمده‌اند.

غالباً مردم برده آداب و رسوم و هنجارهای فرهنگ خودشان و باورهای قدیمی‌اند. از دیدگاه بیشتر مردم، آنچه سنتی و قدیمی است درست به نظر می‌رسد!

می‌گویند «ما و نیاکانمان همیشه همین باورها را داشته‌ایم و همین‌طور عمل کرده‌ایم!»

افراد فریب‌کار می‌دانند که مخاطبشان به برخی چیزها انس دارد و با آن‌ها راحت است؛ به همین دلیل خود را سخت پایبند به آن چیزها نشان می‌دهند.

فریب‌کاران نگران آسیبی نیستند که سنّت‌ها به افراد بی‌گناه وارد می‌کنند؛ برای‌ ،مثال پیش از جنبش حقوق مدنی، آداب و رسوم و قانون‌های ظالمانه‌ای علیه سیاهان وجود داشت، اما کمتر کسی نگران آسیبی بود که از این طریق به سیاهان وارد می‌شد!

افراد فریب‌کار ژست استقلال می‌گیرند و وانمود می‌کنند که استقلال فکری دارند و با اندیشیدن مستقل به این دیدگاه‌ها رسیده‌اند.

و از قضا دیدگاه‌هایشان منطبق با دیدگاه‌های مردم شده است. آن‌ها می‌دانند که مردم معمولاً به کسانی که با سنّت‌های تثبیت شده و هنجارهای اجتماعی مخالفت می ورزند بدگمان‌اند.

آن‌ها به اندازه کافی از وابستگی ناآگاهانه و برده‌وار مردم به آداب و رسوم اجتماعی خبر دارند و به همین دلیل از مخالفت آشکار با این آداب و رسوم پرهیز می‌کنند.

ترفند کثیف شماره نه

قیافه کاملا حق به جانب بگیرید

این باور عمیق در بیشتر انسان‌ها وجود دارد که خودشان، ملت‌شان، دین‌شان، انگیزه هایشان به نحو خاصی پاک و اخلاقی‌اند؛

این باور نقطه شروع آن‌ها در هر بحثی است. مدعی‌اند که آرمان‌هایشان از آرمان‌های همه ملت‌های دیگر والاترند؛ البته ادعا نمی‌کنند که کاملاً بی نقص‌اند بعضی وقت‌ها اشتباه‌هایی می‌کنیم اما هیچ وقت نیت بدی نداریم! برخلاف دیگران مکر و حیله‌ای در کارمان نیست.

رسانه‌ها نیز خبرهای داخلی و بین المللی را که قرار است مصرف داخلی داشته باشند بر اساس همین باور تهیه می‌کنند «ملت ما همواره می‌خواهد کار درست را انجام دهد؛ اگر هم خطایی مرتکب شود غیر عمدی و مقطعی است»

افراد فریب‌کار با گفتن و نوشتن حرف‌هایی که چنین انگاشته‌هایی دارند، از این مقدمۀ مشکوک بهره می‌برند.

میان قیافه حق به جانب و ترفند کثیف مصادره به مطلوب رابطه‌ای نزدیک برقرار است. کسانی که به این ترفند متوسل می‌شوند از لقب‌هایی استفاده می‌کنند که حاوی مصادره به مطلوب‌اند.

ترفند کثیف شماره ده

به طرف مقابل حمله کنید

افراد فریب‌کار هنگامی که با استدلالی معقول مواجه می‌شوند، استدلال را نادیده می‌گیرند و در عوض به دنبال راهی برای حمله شخصی به استدلال کننده می‌گردند.

ناسزاگویی حتی لجن پراکنی غالباً کارآمد است؛ البته بستگی دارد که چطور از آن استفاده کنید.

استادان فنّ فریب به خوبی می‌دانند که مخاطب‌شان در مقابل چه چیزی موضع می‌گیرد و مخالفان خودشان را تلویحاً به پشتیبانی از آن چیز متهم می‌کنند.

برای مثال به مخالف‌شان برچسب کمونیسم یا الحاد می‌زنند یا می‌گویند که پشتیبان تروریسم است یا با جنایت‌ها برخورد جدی نمی‌کند.

نام دیگر این ترفند کثیف «مسموم کردن چاه» است.

وقتی که من از این ترفند استفاده می‌کنم مخاطبم دیدگاه و استدلال کسی را که من با او مخالفم یک‌سره نادیده می‌گیرد؛ بدون توجه به این که او چه حرفی در دفاع از خودش دارد.

استادان فنّ فریب مسلّماً حواس‌شان هست که زیاده‌روی نکنند، اجازه ندهند که سخن‌شان در نظر مخاطب زننده باشد. آن‌ها می‌دانند که هر چه کارشان را ظریف‌تر انجام دهند، احتمال فریب خوردن مخاطب بیشتر می‌شود.

ترفند کثیف شماره یازده

فریبکاری

مصادره به مطلوب کنید

یکی از راه‌های آسان برای اثبات یک مطلب این است که آن را از ابتدا مفروض بی‌نگارید.

این مثال را در نظر بگیرید: وقت آن است که تکلیف خودتان را مشخص کنید و بگویید که چه جور دولتی می‌خواهید؟

می‌خواهید دولت را به دست خیرخواهان دو آتشه لیبرال بدهید تا پولی را که با سختی به دست آورده‌اید به آسانی خرج کنند یا به دست افراد تجارت پیشه‌ای بدهید که می‌دانند چگونه امور را با حداقل هزینه رتق و فتق کنند و در عوض با ایجاد شغل از تعداد بیکاران بکاهند؟

در این مثال دست کم دو انگاشته وجود دارد که نباید مفروض انگاشته شوند:

اینکه دولت لیبرال پول کشور را نابخردانه خرج می‌کند؛ اینکه افراد تجارت پیشه می‌دانند چگونه امور را با حداقل هزینه رتق و فتق کنند و با ایجاد شغل از تعداد بیکاران بکاهند.

یکی از نوع‌های این ترفند کثیف استفاده از لقب‌های حاوی «مصادره به مطلوب» است؛ یعنی استفاده از واژه‌ها یا عبارت‌ها به نحوی که حاوی پیش‌داوری دربارهٔ یک موضوع است.

برای مثال این جمله پرسشی را در نظر بگیرید «آیا از آزادی و دموکراسی دفاع خواهیم کرد یا به ورطه تروریسم و خودکامگی خواهیم افتاد؟»

وقتی پرسش را این‌گونه مطرح می‌کنیم خودمان را از مواجهه با برخی پرسش‌های چالش برانگیز معاف می کنیم؛

به عنوان مثال؛ اینکه «آیا ما واقعاً در مسیر تحقق آزادی انسان‌ها گام برمیداریم؟»، «آیا واقعاً داریم دموکراسی را گسترش می‌دهیم» یا فقط قدرت کنترل، سلطه یا دسترسی‌مان به بازارهای خارجی را بسط می‌دهیم؟»

هنگامی که کسی دارد واقعیت‌های مربوط به یک موضوع یا مسئله را مطرح می‌کند به واژه هایی که به کار می‌برد دقت کنید؛ به‌طور معمول افراد واژه‌هایی را به کار می‌برند که صحت دیدگاه‌شان در آن‌ها پیش فرض گرفته شده است.

ترفند کثیف شماره دوازده

کمال‌طلبی کنید

طرف مقابل از شما می‌خواهد که با (الف) موافقت کنید؛ شما می‌بینید که نمی‌توانید این کار را کنید و (الف) را استدلال کنید، چون در این صورت اعتبار خودتان را در نظر مخاطب از دست می‌دهید.

بسیار خوب با (الف) موافقت کنید اما شرط‌هایی سنگین را برای موافقت‌تان ذکر کنید!

برای مثال: اگر کسی از شما بخواهد که با دموکراسی موافقت کنید، احتمالاً نمی‌توانید صریحاً در مقابل او بایستید و بگویید که با دموکراسی مخالفید چون در این صورت به وجهه خودتان آسیب می‌زنید؛ بنابراین بهتر است موافقت خودتان را اعلام کنید اما شرط‌های ناممکن یا سنگین برای موافقت‌تان ذکر کنید.

«بله، شکی نیست که ما خواهان دموکراسی هستیم اما دموکراسی حقیقی! یعنی دموکراسی‌ای که پیش از آن جامعه به رشد سیاسی و اجتماعی بالا دست پیدا کرده باشد، مانع‌های فرهنگی کاملاً برطرف شده باشند، و کشور ما به یکی از ده قدرت اقتصادی برتر دنیا تبدیل شده باشد.»

اگر موفق شوید که این نمایش را به خوبی اجرا کنید حواس مخاطب پرت می‌شود و متوجه نمی‌شود که شما به هیچ‌وجه قصد موافقت با دموکراسی یا گام برداشتن در مسیر دموکراسی را ندارید.

ترفند کثیف شماره سیزده

دو راهی کاذب ایجاد کنید

دوراهی حقیقی زمانی رخ می‌دهد که ما مجبوریم میان دو گزینه که هر دو به یک اندازه نارضایت بخش هستند دست به انتخاب بزنیم.

دوراهی کاذب زمانی رخ می‌دهد که ما قانع شده باشیم که فقط دو گزینه پیش رو داریم و هر دوی آن گزینه‌ها به یک اندازه نارضایت بخش‌اند؛ اما در واقع بیش از دو گزینه در اختیار داشته باشیم.

برای مثال این مدعا را در نظر بگیرید: «یا در جنگ با تروریسم بازنده می‌شویم یا مجبوریم برخی از آزادی‌ها و حقوق مردم را سلب کنیم.»

آیا واقعاً کاهش یا سلب آزادی‌ها و حقوق مردم شرط لازم پیروزی در جنگ با تروریسم است؟ آیا هیچ راهی وجود ندارد که هم آزادی‌ها و حقوق مردم را حفظ کنیم و هم در جنگ با تروریسم موفق شویم؟

مردم معمولاً آمادگی زیادی برای پذیرش دوراهی‌های کاذب دارند چون بیشترشان حوصلهٔ مواجهه با پیچیدگی‌ها و تمایزهای ظریف را ندارند.

آن‌ها دوست‌دار حکم‌های مطلق و فراگیرند؛ می‌خواهند گزینه‌های روشن و ساده در برابرشان قرار بگیرد، به همین دلیل فریب‌کاران ماهر آن‌ها را در برابر دو راهی‌های ساده اما کاذب قرار می‌دهند؛ دوراهی‌هایی که یکی از آن‌ها آشکارا غیر قابل قبول است و دیگری همان است که فرد فریب‌کار خواهان انتخاب شدنش از سوی مردم است.

این گونه افراد استدلال‌ها را در قالب نگرش «سیاه یا سفید« عرضه می‌کنند. مثال: «یا با مایید یا علیه ما یا پشتیبان دموکراسی و آزادی‌اید یا پشتیبان تروریسم و خودکامگی».

آن‌ها می‌دانند که فقط درصد کوچکی از مردم اصل این دوراهی کاذب را زیر سؤال می‌برند و پاسخی شبیه به این می‌دهند: «اما اینها تنها گزینه‌های ممکن نیستند. میان الف و ی گزینه های ب، پ، ت، و… هم هستند».

ترفند کثیف شماره چهارده

برای پشتیبانی دیدگاه‌تان، از تمثیل و استعاره استفاده کنید

یکی از شیوه‌های تأثیرگذاری بر مخاطب استفاده از تمثیل یا استعاره است.

در تمثیل یا استعاره دو چیزی را با هم مقایسه می‌کنید و به صورت آشکار یا نهان مدعی می‌شوید که به هم شباهت دارند؛ حال آنکه در واقع ممکن است تفاوت‌های مهمی با هم داشته باشند.

این مثال را در نظر بگیرید: آیا وقت آن نرسیده که رئیس جمهور و وزیران از جای گرم و نرم خودشان جدا شوند و با حضور در میان مردم و در کارخانه‌ها و پروژه‌های عمرانی اقدامی عملی برای حل مشکلات کشور انجام دهند؟»

گوینده این جمله مسئولانی که سنخ کارشان سیاست‌گذاری و نظارت بر اجرای سیاست‌هاست را به افرادی تنبل تشبیه کرده که به خاطر تنبلی و علاقه به آسایش خودشان به میان مردم نمی‌روند و در میدان‌های کار فیزیکی حاضر نمی‌شوند!

این تشبیه برای برخی از مردم که بر خلاف میل‌شان مشغول کارهای فیزیکی‌اند و از دشواری‌های سیاست‌گذاری بی‌اطلاع‌اند تحریک کننده است. اما تشبیه درستی نیست.

درست است که مسئولان رده بالا بیشتر وقت‌شان را در محیط‌های راحت و دور از دشواری‌های فیزیکی می‌گذرانند، اما دور بودن آنها از میدان عمل به سبب تنبلی و علاقه به آسایش خودشان نیست بلکه به سبب سنخ کارشان است.

ترفند کثیف شماره پانزده

ترفند کثیف

نتیجه‌گیری‌های طرف مقابل را زیر سؤال ببرید

کسی که قصد فریب دارد می‌خواهد مخاطبش را به سمت پذیرش نتیجه گیری‌های خودش سوق دهد و از پذیرش نتیجه گیری‌ها یا تفسیرهای طرف مقابل باز بدارد.

اگر با مفهوم «نتیجه نایی‌آیند» آشنا باشد می‌تواند شخصی که با او مخالف است را متهم به غیرمنطقی بودن کند و استدلال او را به پرسش بگیرد؛ همین که طرف مقابل مدعي رسیدن به یک نتیجه شود، می‌تواند بگوید کمی صبر کن نمی‌توانی چنین نتیجه‌گیری‌ای بکنی، این نتیجه از آن مقدمه‌ها به دست نمی‌آید.

اول گفتی «الف» و حالا داری می‌گویی «ب». چطور از الف به ب رسیدی؟ چطور می‌توانی این «جست» را توجیه کنی؟ حرفت منطقی نیست تو فقط گفته‌ای «الف»، اما نگفته‌ای که چطور می‌شود از الف به ب رسید.

با این شگرد فرد فریب‌کار می‌تواند هر مطلب موجهی که طرف مقابل می‌گوید را مشکوک جلوه دهد و در عین حال منطقی و بی‌طرف به نظر برسد.

البته این بدان معنا نیست که نباید از دیگران خواستار استدلال شویم. ما همیشه می‌توانیم و باید از دیگران استدلال بخواهیم و این یکی از اصول سنجش‌گرانه اندیشی است؛ اما این کار نباید به ابزاری برای مخالفت صرف تبدیل شود.

ترفند کثیف شماره شانزده

بدگمانی ایجاد کنید

افراد فریب‌کار به خوبی می‌دانند که اگر به کسی اتهامی جدّی بزنیم آن شخص نمی‌تواند لکه آن اتهام را از دامن خود پاک کند؛ پاک کردن لكة اتهام اگر هم ممکن باشد، بسیار دشوار است.

همه ما این ضرب المثل را شنیده‌ایم که «تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها»؛ و بیشتر مردم در اعماق ذهن‌شان این ضرب المثل را باور دارند.

بنابراین وقتی به کسی تهمت دزدی چند میلیاردی می‌زنند آن شخص باید بسیار تلاش کند تا ذهن مردم را از این اتهام پاک کند و بسیار بعید است که در این کار کاملاً موفق شود شایعه‌ها به آسانی فراموش نمی‌شوند و بدگمانی‌هایی که در ذهن مردم باقی می‌مانند ممکن است هیچ شانسی برای بازگشت آبروی شخص باقی نگذارند؛ به همین دلیل ایجاد بدگمانی یکی از بزرگترین خطاها در میان این ۴۴ ترفند کثیف است.

در ماجرای مک کارتی بسیاری از خانواده‌ها و دوستی‌ها از هم پاشیدند و بسیاری از شغل‌ها از دست رفتند؛ و علتش چیزی جز قدرت شایعه و ذهنیت تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها نبود.

ترفند کثیف شماره هفده

از حریف‌تان پهلوان‌پنبه بسازید

فریب‌کاران می‌دانند که ضعیف جلوه دادن طرف مقابل از اهمیت خاصی برخوردار است یکی از توانایی‌های افراد مکار این است که دیدگاه‌های طرف مقابل را تا آنجا که می‌شود نادیده بگیرند و در عوض دیدگاه‌های دیگری را به او نسبت دهند؛ دیدگاه‌هایی که باورکردنشان بسیار دشوارتر است.

این کار که غالباً برای دستیابی به منفعتی انجام می‌شود، «مغالطهٔ پهلوان پنبه» نامیده می‌شود، مسلّماً در مسابقه کشتی زمین زدن عروسکی که از پنبه ساخته شده بسیار آسان تر از زمین زدنِ یک پهلوان واقعی است! به همین ترتیب، مخالفت با دیدگاه یا استدلالی که همۀ نقطه‌های قوتش پنهان شده آسان‌تر است.

مغالطهٔ پهلوان پنبه، گاه مغالطه آدمک پوشالی نیز نامیده می‌شود دیدگاه یا استدلالی که به جای نسخهٔ اصلی عرضه می‌شود را می‌توان دیدگاه یا استدلال پوشالی نامید.

فرض کنید کسی می‌خواهد نظام کیفری و قضایی را اصلاح کند تا تعداد افراد بی‌گناهی که به اشتباه محکوم و زندانی
می‌شوند کاهش یابد. مخالفان او ممکن است با این استدلال پوشالی در برابرش موضع بگیرند: به گمان ما تو می‌خواهی همه جنایتکاران آزاد شوند و امنیت ما را از این که هست نیز کمتر کنند.

مسلّماً کسی که قصد اصلاح نظام کیفری و قضایی را دارد چنین چیزی نگفته و نمی‌خواهد بگوید؛ بنابراین مخالفان علیه یک دیدگاه پوشالی استدلال کرده‌اند و با یک پهلوان پنبه کشتی گرفته‌اند. آن‌ها دیدگاه شخص مصلح را به گونه‌ای مطرح کرده‌اند که مردم آن را نپذیرند؛ و این یعنی استفاده موفقیت آمیز از ترفند پهلوان پنبه!

جالب آن که کسانی که از این ترفند استفاده می‌کنند ممکن است مدعی شوند که طرف مقابل منظور آنها را بد بیان کرده است و او را به مغالطهٔ پهلوان پنبه متهم کنند.

فریب‌کاران دوست دارند که مخاطبان با بهترین و قوی‌ترین روایت از دیدگاه آنان و ضعیف‌ترین و بدترین روایت از دیدگاه رقیب مواجه شوند و این دو را با هم مقایسه کنند.

فرض کنید یک طرفدار محیط زیست چنین استدلالی مطرح کند: هر کدام از ما باید به سهم خودمان تلاش کنیم تا آلودگی‌ای را که در کره زمین ایجاد می‌کنیم به حداقل برسانیم.

برای مثال صنعت خودرو باید به دنبال سوخت‌های جایگزین بگردد؛ سوخت‌هایی که پاک‌تر باشند. باید به سمتی برویم که بنزین دیگر سوخت اصلی خودروها نباشد، در غیر این صورت سیاره ما بی‌جهت آسیب خواهد دید.، اکنون اگر فردی فریب‌کار بخواهد دیدگاه او را نامعتبر جلوه دهد ممکن است سخن او را این طور تفسیر کند.

چیزی که او در واقع میخواهد این است که دولت بزرگتر .شود میخواهد حق انتخاب را از شما سلب کند و تسلط دستگاه اداری بر زندگی تان را بیشتر و بیشتر کند. اجازه ندهید نیت شومش را عملی کند

ترفند کثیف شماره هجده

ناسازگاری‌ها را انکار یا از آنان دفاع کنید

افراد فریب‌کار می‌دانند که وقتی دیدگاه‌ها یا اعمال کسی ناسازگار به نظر برسد، یا این‌طور به نظر برسد که دیدگاه‌هایش با اعمالش نمی‌خوانند، وجهه‌اش آسیب می‌بیند.

وقتی که ناسازگاری یک فرد فریب‌کار آشکار می‌شود دو گزینه پیش رو دارد: یکی از گزینه‌هایش این است که اساساً وجود تناقض را انکار کند؛ بگوید منظورم این «نبود گزینۀ دیگرش این است که به تناقض اعتراف کند اما آن را تغییری موجه جلوه داده و از آن دفاع کند؛ مثلاً بگوید: دنیا عوض می‌شود؛ ما هم باید عوض شویم.»

واقعیت این است که زندگی فردی و اجتماعی انسان آکنده از تناقض و ناسازگاری است. اما نحوه مواجهه افراد صادق و فریب‌کار با این واقعیت فرق می‌کند افراد صادق به تناقض‌ها و ناسازگاری‌ها اعتراف می‌کنند و سعی می‌کنند آن‌ها را به حداقل برسانند؛ اما فریب‌کاران همهٔ تلاششان را می‌کنند تا بر آن‌ها سرپوش بگذارند.

ترفند کثیف شماره نوزده

خودتان را پاک و رقیب را پلید جلوه دهید

بیشتر مردم از قدرت تشخیص بالایی برخوردار نیستند برای آن که آن‌ها را فریب داده و به موافقت با خودتان سوق دهید، همواره برای توصیف دیدگاه / عمل خودتان از سعی واژه‌های مثبت و برای توصیف دیدگاه / عمل مخالفانتان از واژه های منفی استفاده کنید.

وانمود کنید که به چیزهایی از این قبیل باور دارید: دموکراسی، آزادی، ثبات، مصالحه، انصاف، قوی بودن، صلح، حمایت از صنایع داخلی، امنیت، تمدن، حقوق بشر، حاکمیت ملی، اصلاح، گشادگی، دفاع از بی‌گناهان، عزت، رضای خدا، به هنجاری،‌غرور،‌استقلال آرمان‌های والا، مواجهه با سختی ها و … .

در مقابل طرف مقابلتان را باورمند به چیزهایی از این قبیل معرفی کنید: خودکامگی، سرکوب، اختلاف و دشمنی، تروریسم، تجاوز، خشونت، براندازی، وحشی‌گری، خشک مغزی، گسترش آشوب، حمله به بی‌گناهان، افراطی گری، استبداد، توطئه‌گری، حیله‌گری ، بی رحمی و ویرانگری.

این ترفند کثیف گونه‌های مختلف دارد، یکی از آن‌ها این است که انگیزه‌های خودتان را پاک و دلیل‌هایتان را موجه جلوه دهید.

برای مثال بگویید: «انگیزۀ ما سودجویی یا طمع نیست. ما نمی‌خواهیم قدرت یا نفوذ خودمان را بیشتر کنیم، نمی‌خواهیم دست به کنترل‌گری یا سلطه‌گری بزنیم. این را به ضرس قاطع می‌گوییم آنچه ما می‌خواهیم تحقق آرمان، آزادی، زندگی خوب برای همه ، برخورداری همه از موهبت‌های دموکراسی و فلان و فلان و فلان است.

بر انگیزه‌های واقعی‌تان که غالباً خودخواهانه و مبتنی بر ثروت طلبی و قدرت طلبی هستند، سرپوش بگذارید و چیزهای دیگری را به عنوان انگیزۀ خودتان اعلام کنید؛ چیزهایی خوب که شما را بلندنظر معرفی کنند.

بعضی وقت‌ها به این ترفند یافتن انگیزه «خوب» می‌گویند؛ یعنی اینکه دربارهٔ اصول والا داد سخن بدهید؛ با صدای بلند دربارۀ آن‌ها شعار بدهید و در عمل نادیده‌شان بگیرید.

ترفند کثیف شماره بیست

ترفند کثیف

با ظرافت از پرسش‌ها طفره بروید

برخی از افراد مکار به سبب موقعی‌تشان مجبورند به پرسش‌های مخاطبان پاسخ دهند، اما آموخته‌اند که چطور بیشتر پرسش‌های دشوار را پیش‌بینی کرده و با ظرافت از آنها طفره بروند.

یکی از راههای طفره رفتن از پرسش‌های دشوار این است که با بیان لطیفه، ذهن مخاطب را از پرسش منحرف می‌کنند؛ راه دیگرش این است که در پاسخ پرسش به توضیح واضحات می‌پردازند.

برای مثال، اگر از آنها بپرسند که «سربازان ما تا چه زمانی در عراق باقی می‌مانند؟ پاسخ می‌دهند تا زمانی که ضرورت داشته باشد؛ هر وقت ضرورت نداشته باشد آنجا را ترک می‌کنند.»

راه سوم برای طفره رفتن از پرسش‌های دشوار توسل به پاسخ‌های طولانی و پرجزئیات است؛ پاسخ را آن قدر کش می‌دهند، تا در فرصت مناسب، پرسش اصلی را کنار بزنند و به صحبت درباره موضوعی دیگر و پرسشی دیگر بپردازند.

اگر از فریب‌کاران پرسشی بپرسید که پاسخش برایشان دردسرساز است یا آن‌ها را مجبور به پذیرش مسئولیتی کند که مایل به پذیرفتنش نیستند از پاسخ دادن مستقیم به آن طفره می‌روند.

یکی از چیزهایی که افراد فریب‌کار یاد می‌گیرند این است که چگونه از ابهام لطیفه نکته‌های انحرافی و توضیح واضحات به نفع خودشان استفاده کنند.

ترفند کثیف شماره بیست‌ویک

چاپلوسی طرف را کنید

«بسیار خوشبختم که در خدمت شما هستم؛ شما که مشکلات جامعه را به خوبی می‌شناسید و از بینشی عمیق به این مشکلات برخوردارید. مسلّماً فرد هوشمندی مثل شما را نمیتوان فریب داد؛ برای من چه سعادتی بالاتر از اینکه در محضر شما مردم قهرمان و هوشیار سخن بگویم.»

مردم همواره از چاپلوسی استقبال می‌کنند البته بعضی وقت‌ها باید جانب احتیاط را رعایت کنید و باظرافت عمل کنید، وگرنه مخاطب ممکن است شک کند که می‌خواهید فریبش بدهید. بیشتر سیاستمداران فن چاپلوسی را در بالاترین سطح آموخته‌اند و در این کار حرفه‌ای‌اند.

مقصود آن‌ها این است که نظر موافق مخاطب‌شان را جلب کنند؛ بنابراین هر کار بتوانند انجام می‌دهند تا مخاطب‌شان سپر بیندازد و از حالت هوشیارانه و تدافعی خارج شود و گرایشش به اندیشیدن سنجش‌گرانه دربارهٔ سخنان آن‌ها به حداقل برسد.

ترفند کثیف شماره بیست‌ودو

دور حرف‌تان حفاظ بکشید

فریب‌کاران غالباً پشت واژه ها پنهان می‌شوند و حواس‌شان هست که به پرسش‌ها پاسخ سرراست ندهند و خودشان را به چیزی متعهد نکنند. این کار به آنها امکان م‌یدهد که در صورت لزوم عقب نشینی کنند.

اگر کسی مچ‌شان را بگیرد که چرا برخی اطلاعات مهم را بازگو نکرده‌اند، میت‌وانند پاسخگو نبودنشان را به نحوی توجیه کنند، یا اگر کسی سؤال دقیق پرسید می‌توانند موضع‌شان را جرح و تعدیل کنند؛ طوری که کسی نتواند نادرست بودنش را اثبات کند به عبارت دیگر هنگامی که زیر فشار قرار می‌گیرند دور خودشان حصار می‌کشند.

کسانی که می‌خواهند در فریب‌کاری ورزیده باشند، باید به خوبی یاد بگیرند که چطور از زیر بار حرفشان شانه خالی کنند باید از پذیرفتن اشتباه‌هایتان فرار کنید روی خطاهایتان سرپوش بگذارید و تا آن‌جا که می‌توانید از حرف‌هایتان محافظت کنید.

ترفند کثیف شماره بیست‌وسه

شواهد را نادیده بگیرید

بسیاری وقت‌ها با بررسی برخی از شواهد مربوط به یک موضوع ممکن است ناگزیر به تغییر دیدگاه خودمان دربارهٔ آن موضوع شویم.

فریب‌کاران برای آن که در چنین شرایطی قرار نگیرند و مجبور به تغییر موضع خودشان نشوند غالباً شواهد را نادیده میگیرند؛ زیرا اگر به آن شواهد توجه کنند و آن‌ها را در ذهن‌شان سبک و سنگین کنند، منافع شخصی یا نظام باورهایشان تهدید می‌شود.

برای مثال فرض کنید یک فرد مسیحی که ذهن بسته‌ای دارد بخواهد به این پرسش بیندیشد که «آیا ممکن است افراد ملحد زندگی اخلاقی داشته باشند در حالی که از راهنمایی‌های کتاب مقدس بی بهره‌اند؟»

اگر این شخص با نمونه‌هایی از افراد ملحد مواجه شود که زندگی ای فداکارانه مشفقانه داشته‌اند نمی‌تواند به راحتی دیدگاه
قبلی‌اش را حفظ کند، به احتمال بسیار راهی پیدا می‌کند تا موضوع را از ذهنش بیرون براند و از اندیشیدن به برآیندهای شواهد بپرهیزد.

ترفند کثیف شماره بیست‌وچهار

موضوع اصلی را نادیده بگیرید

افراد فریب‌کار می‌دانند که وقتی نمی‌توانیم در بحث درباره موضوعی پیروز شویم باید توجه مخاطبمان را از آن موضوع منحرف کنیم و به سمت موضوعی دیگر بکشیم؛ موضوعی که ربط و تناسبی با موضوع اصلی ندارد اما اگر درباره اش بحث کنیم ما پیروز می‌شویم.

کسانی که در این کار مهارت دارند می‌دانند چطور آن را انجام دهند که مخاطب متوجه نشود.

ترفند کثیف شماره بیست‌وپنج

ترفند کثیف

به شواهدی که مدعای شما را تضعیف می‌کنند حمله کنید

بعضی وقت‌ها شواهدی وجود دارند که مدعای فرد فریب‌کار را پشتیبانی نمی‌کنند و او هم موفق نمی‌شود که از آن شواهد طفره برود در این صورت، غالباً به آن شواهد حمله می‌کند!

ترفند کثیف شماره بیست‌وشش

با صدای بلند بر نکته‌های کم‌اهمیت تأکید کنید

فریبک‌اران می‌دانند که وقتی در آستانهٔ شکست خوردن در بحث قرار می‌گیرند، یک شیوۀ خوب برای منحرف کردن ذهن بیشتر مردم این است که با صدای بلند بر نکته‌ای کم اهمیت تأکید کنند.

از آن‌جا که مردم غالباً سطحی می‌اندیشند، تعداد اندکی از آنها متوجه کم اهمیت بودن آن نکته می‌شوند؛ خصوصاً اگر به آن دلبستگی عاطفی داشته باشند.

به همین دلیل است که مردم بسیاری وقت‌ها از موضوع‌های مهم و بزرگ غفلت می‌کنند

برای مثال اگر رویدادی مهم در جهان رخ دهد اما رسانه‌ها با سر و صدای زیاد بر موضوع‌های کوچک تمرکز کنند، به گونه‌ای که گویی واقعاً مهم‌اند، مردم غالباً از آن رویداد مهم غفلت می‌کنند.

رسانه‌های جهان توجه بسیار اندکی به مسئلۀ سوءتغذیه و گرسنگی نشان می‌دهند؛ مگر در موقعیت‌های خاص مثل زمان خشکسالی یا پس از طوفان.

ترفند کثیف شماره بیست‌وهفت

از استدلال «دنیای خشن» استفاده کنید

بدین وسیله کارهایی را که معمولاً غیراخلاقی قلمداد می‌شوند توجیه کنید بیشتر ما از این جمله یا جمله‌های شبیه به این استفاده کرده‌ایم که هدف والا وسیلهٔ بد را توجیه نمی‌کند اما آیا واقعاً آن را باور داریم؟

ترفند کثیف شماره بیست‌وهشت

دست به تعمیم‌های فراگیر و خیره‌کننده بزنید

فریب‌کاران، نیرنگ بازان و سیاستمداران به هر تعمیمی دست می‌زنند که مدعایشان را پشتیبانی کند و از طرف مخاطبان‌شان پذیرفته شود؛ بدون توجه به اینکه شواهد کافی برای پشتیبانی تعمیم‌ها دارند یا نه آن‌ها از تعمیم‌های مثبت که مردم آمادگی پشتیبانی‌شان را دارند استفاده می‌کنند.

ترفند کثیف شماره بیست‌ونه

ناسازگاری‌های دیدگاه طرف مقابل را بزرگ کنید

هیچ یک از ما، حتى هوشمندترین بر یکپارچه ترین‌مان از ناسازگاری تهی نیست. هر کسی گاه نمی‌تواند خودش به آنچه برای دیگران موعظه می‌کند، عمل کند.

هر کسی گاه معیارهای دوگانه پیدا می‌کند. فریبکاران زیر دیدگاه‌ها و اعمال طرف مقابل‌شان ذره بین می‌گذارند تا ناسازگاری‌هایش را شکار و از آن‌ها استفاده کنند و به سرعت دیگران را متهم به دورویی می‌کنند.

حتی وقتی که در خودشان چندین نوع دورویی فاحش و عمیق وجود دارد و اصلاً برایشان مهم نیست که چنین دورویی هایی در خودشان وجود دارد.

ترفند کثیف شماره سی

ترفند کثیف

طرف مقابل را به سخره بگیرید

فریب‌کاران در این ترفند کثیف همواره به دنبال راهی می‌گردند تا رقیب یا دیدگاهش را مسخره و خنده دار جلوه بدهند.

مردم از خندیدن خوششان می‌آید و به طور خاص دوست دارند به دیدگاه‌هایی که آن‌ها را تهدید می‌کند‌، بخندند. لطیفه خنده دار تقریباً همیشه با استقبال مواجه می‌شود، چون مردم چندان علاقه‌ای به اندیشیدن دربارهٔ موضوع‌هایی که آسایش‌شان را بر هم می‌زند ندارند و لطیفه مسئولیت این کار را از دوش‌شان بر میدارد.

افراد فریب‌کار مخاطب‌شان را ارزیابی می‌کنند تا مطمئن شوند که مخاطب گمان نخواهد کرد که لطیفه پراکنی‌شان از سر درماندگی است.

ترفند کثیف شماره سی‌ویک

موضوع را بیش از حد ساده کنید


از آنجا که بیشتر مردم حوصله فهمیدن استدلال‌های عمیق یا ظریف را ندارند؛ فریب‌کاران موضوع را به نفع خودشان ساده سازی می‌کنند.

مثال: من کاری ندارم که آمار درباره آنچه بدرفتاری با زندانیان نامیده می‌شود، چه می‌گوید مسئله اصلی این است که ما می‌خواهیم با جرم ها جدی برخورد کنیم.

یا نه با قربانیان جرم همدلی کنید نه با مجرمان واقعیتی که در این سخن نادیده گرفته شده این است که بدرفتاری با زندانیان نیز جرم است.

متأسفانه، کسانی که قالب‌های ذهنی‌شان بیش از اندازه ساده است، به رفتارهای مجرمانه ای که مجرمان را قربانی می‌کنند اهمیت نمی‌دهند، نکته دیگر این که پیش خودشان فکر می‌کنند که انسان‌ها به دو دسته «آدمهای خوب» و «آدمهای بد» تقسیم می‌شوند و بعضی وقت‌ها چاره ای نیست جز اینکه آدم‌های خوب با آدم‌های بد بدرفتاری کنند.

به نظر آن‌ها آدم‌های بد سزاوار بدرفتاری‌اند، به این ترتیب با ساده‌سازی بیش از اندازه مسئله خودشان را از بررسی ایرادهای نحوه برخورد با زندانیان معاف میکنند.

ترفند کثیف شماره سی‌ودو

فقط مخالفت کنید

 
طرف مقابل دلیل‌های خوبی برای پذیرش نظرش درباره یک موضوع می‌آورد، اما واقعیت این است که شما پرونده موضوع را در ذهنتان مختومه کرده‌اید و هیچ چیز نمی‌تواند نظرتان را تغییر دهد؛ گرچه مسلّماً اعتراف نمی‌کنید که ذهن‌تان را بسته‌اید.

فریبک‌اران ماهر در واکنش به نظرها و استدلال‌های دیگران فقط مخالفت می‌کنند؛ مخالفت پشت مخالفت؛ اعتراض پشتِ اعتراض.

اگر طرف مقابل یکی از اعتراض هایشان را پاسخ گوید، اعتراضی دیگر مطرح می‌کنند. در واقع ذهنیتی ناگفته پشت این رفتار فریب‌کاران وجود دارد: «مهم نیست طرف مقابل چه می‌گوید و چه دلیل‌هایی می‌آورد؛ در هر صورت من به این فکر می کنم که چه اعتراض و انتقاد دیگری می‌شود مطرح کرد؛ حقیقت این است که مطلقاً هیچ چیز نمی‌تواند من را قانع کند که دیدگاه او معتبر است.»

البته باید نکته مهم دیگری را هم در نظر داشت؛ درست است که مخالفت کردن ممکن است شکل مغالطه آمیز پیدا کند، اما نمی‌توانیم هرگاه حوصله یا توان بحث و استدلال نداریم به رقیب‌مان بگوییم که تو فقط مخالفت میکنی.»

اگر انتقادها و مخالفت های او واقعاً به استدلال ما و موضوع بحث ربط داشته باشد باید به آن‌ها پاسخ دهیم؛ ولو انتقادهایش پرشمار باشند، اگر احساس کردیم که متوجه اهمیت یا تناسب انتقاد مطرح شده نمی‌شویم می‌توانیم از طرف مقابل بخواهیم که درباره اهمیت یا تناسب انتقادش بیشتر توضیح دهد و اگر بخواهیم او را متهم به مخالفت بی ربط یا کم اهمیت کنیم باید برای مدعایمان دلیل بیاوریم.

ترفند کثیف شماره سی‌وسه

تاریخ را طبق باب‌میل‌تان بازنویسی کنید

بدترین کارها و جنایت‌ها را می‌توان از روایت‌های تاریخی پاک کرد یا کوچک جلوه داد و از سوی دیگر خیال پردازی‌ها و روایت‌های جعلی را می‌توان همچون واقعیت‌هایی انکارناپذیر جلوه داد؛ این همان اتفاقی است که در کتاب‌هایی که تاریخ «میهن پرستانه» نامیده می‌شوند، رخ می‌دهد تاریخ را تحریف می‌کنند و برای توجیه این کار به «عشق وطن» متوسل می‌شوند.

برای دفاع از این کار، غالباً طرف مقابل را به منفی‌نگری نیز متهم می‌کنند: «تو همیشه می‌خواهی بر بدی‌های ما تمرکز کنی خوبی‌ها چه؟ نمی‌خواهی به آن‌ها هم توجه کنی؟!»

واقعیت این است که حافظهٔ انسان همواره روی رویدادهای گذشته کار می‌کند و آن‌ها را به نحوی باز توصیف می‌کند که به تبرئه شدن او و محکوم شدن منتقدانش بی‌نجامد.

کسانی که کتاب‌های تاریخی می‌نویسند دقیقاً همین کار را می‌کنند؛ خصوصاً کسانی که کتاب‌های درسی مین‌ویسند، بنابراین افراد فریب‌کار، هنگام روایت گذشته به خودشان اجازه می‌دهند که تاریخ را به شیوه دلخواه خودشان تحریف کنند تا از نقد اعتراض، احساس گناه در امان بمانند.

فریب‌کاران، ماهر همان‌طور که به هنگام استفاده از ترفندهای دیگر می‌توانند عذر بیاورند و کارشان را توجیه کنند، در این مورد نیز آمادگی دارند که برای خودشان عذر بیاورند و کارشان را موجه جلوه دهند.

ترفند کثیف شماره سی‌وچهار

به دنبال منفعت شخصی و گروهی‌تان باشید

 شخص فریب‌کار به انگیزه‌های طرف مقابل حمله می‌کند اما تأکید می‌کند که انگیزه‌های خودش پاک‌اند.

وی انگیزه‌های حقیقی‌اش را مخفی می‌کند و برای این کار شروع به شعار دادن درباره آرمان‌های والا آزادی دموکراسی عدالت، ظلم ستیزی و … می‌کند؛ گرچه در عمل هیچ توجهی به این آرمان‌ها نمی‌کند.

اگر رقیب مچش را بگیرد و نشان دهد که در پی منافع شخصی‌اش است یا اتهام را رد می‌کند که در این صورت معمولاً خودش را عصبانی نشان می‌دهد یا ضدحمله کرده و می‌گوید که هر کسی حق دارد از منافع خودش دفاع کند؛ و اگر بیشتر زیر فشار قرار بگیرند ممکن است به جمله «خودت هم همین کار را میکنی» متوسل شوند.

ترفند کثیف شماره سی‌وپنج

ترفند کثیف

زمینه بحث را عوض کنید

 فریب‌کاران هنگامی که احساس می‌کنند در آستانه شکست قرار گرفته‌اند تسلیم نمی‌شوند بلکه بحث را به زمینه ای دیگر می‌کشند. یکی از شیوه‌هایشان این است که میان معناهای مختلف یک واژه نوسان می‌کنند.

برای مثال اگر به آن‌ها بگویید که «فلانی بی‌سواد است چون شیوه اندیشیدنش ابتدایی است و دانش بسیار اندکی دارد، ممکن است صرفاً زمینه بحث را عوض کنند و چیزی شبیه به این بگویند: مسلماً بی‌سواد نیست. او بیش از ده سال درس خوانده است؛ اگر کسی که ده سال درس خوانده باسواد نیست، دیگر چه کسی باسواد است؟!»

ترفند کثیف شماره سی‌وشش

بار اثبات را بر دوش طرف مقابل بیندازید

 وقتی در یک بحث می‌گوییم که «بار اثبات» بر دوش شخص الف است یعنی اینکه مسئولیت اثبات مدعا بر دوش اوست. برای مثال در دادگاه، دادستان مسئولیت دارد که جرم را به نحوی اثبات کند که تردید در آن معقول نباشد؛ نه اینکه متهم بی‌گناهی‌اش را ثابت کند.

افراد فریبکار هرگز نمی‌خواهند که بار اثباتِ مدعایی که مطرح کرده‌اند بر دوش‌شان بیفتد؛ در نتیجه مهارتِ جابه جا کردن بار اثبات را در خودشان ایجاد می‌کنند تا بتوانند بار اثبات را بر دوش طرف مقابل بیندازند.

کمی صبر کن چرا من ثابت کنم که حمله به عراق موجه بود؟ تو ثابت کن که این حمله ناموجه بود حقیقتش این است که کشوری که به کشور دیگر حمله می‌کند، باید برای توجیه این کارش شواهد قوی داشته باشد؛ هیچ کشوری وظیفه ندارد به دیگران اثبات کند که نباید مورد حمله قرار گیرد؛ بنا بر قانون‌های بین المللی، بار اثبات بر دوش کشوری است که درگیری را آغاز کرده است.

فرض کنید فردی فریب‌کار می‌خواهد میهن دوستی شما را زیر سؤال ببرد، شما از او می‌پرسید که چه دلیلی برای میهن پرست نبودن شما دارد؟ در اینجا، او سعی می‌کند بار اثبات را بر دوش شما بگذارد «بگو ببینم تو برای اثبات وفاداریت به کشور چه کاری انجام داده‌ای؟ آیا دیدگاه های سوسیالیستی نداری؟ آیا با تجارت آزاد مخالف نیستی؟ آیا تو نبودی که به جنگ ویتنام اعتراض کردی؟» هر کدام از این جمله‌ها یک ترفند کثیف برای جابه‌جایی بار اثبات است.

ترفند کثیف شماره سی‌وهفت

از «پیچش» غفلت نکنید

در تاریخ ۷ مه ۲۰۰۴ دنیل هنیگر سرمقاله‌ای برای روزنامه وال استریت ژورنال نوشت و در آن به موضوع «بازی پیچش در رسانه‌ها پرداخت.»

وی در این مقاله می‌گوید: «ما در یک جهان رسانه‌ای سکونت داریم و این رسانه‌ها، بی استثنا به پیچش متوسل می‌شوند. بیشتر مردم به دنبال واقعیت‌های بی‌پیرایه نیستند و با هر پیچشی از سوی منبع‌های خبری که راحتی بخش به نظر می‌رسد همسو می‌شوند.»

در واقع بسیار بعید است که «بیشتر» مردم متوجه تکیه رسانه‌ها به پیچش بشوند، زیرا آن‌ها معمولاً قربانیان قدرت رسانه‌اند.

اما پیچش قدرت زیادی در فریب دادن مصرف کنندگان اخبار دارد و هیچ فریب‌کار ماهری این قدرت را دست کم نمی‌گیرد. کسی که می‌خواهد مخاطب را فریب دهد باید پیوسته با ایجاد پیچش چهرۀ دیدگاه‌های مخالف را مخدوش کند و در همان حال، چهره‌ای مثبت از دیدگاه مورد نظر خودش تصویر کند.

کسی که می‌خواهد سنجشگرانه با خبرها و دیدگاه‌ها مواجه شود باید از حضور فراگیر پیچش و پوشش گزینشی رسانه‌ها آگاه باشد تا پیچش‌های مخالف را کنار هم بگذارد و برای خودش مشخص کند که کدام واقعیت‌ها بیشترین اهمیت را دارند و کدام تفسیرها خرد پذیرترند.

کسی که خبرها را سنجش‌گرانه مصرف می‌کند انتظار دارد که رسانه‌ها پیش داوری‌های مخاطبان‌شان را در نظر بگیرند و بر اساس همین پیش داوری‌ها پیچش را در همۀ خبرهایشان اعمال کنند؛ او باید شیوه‌های گوناگون نگاه به مسائل در رسانه‌های خبری و شیوه‌های گوناگون اندیشیدن درباره موضوع‌های مطرح شده در رسانه‌ها را در نظر بگیرد؛ همچنین باید مهم‌ترین بخش موضوع و بهترین بیان از آن را شناسایی کند.

ترفند کثیف شماره سی‌وهشت

کلی گویی کنید

 اگر کسی به گونه‌ای صحبت کند که نتوان دیدگاه مشخصی را به او نسبت داد به سختی می‌توان نادرستی سخنش را اثبات کرد.

به همین دلیل افراد فریب‌کار به جای آنکه بر جزئیات مشخص تمرکز کنند از مبهم‌ترین اصطلاح‌ها استفاده می‌کنند تا به چیزی متعهد نشوند.

این ترفند کثیف در میان سیاستمداران طرفداران بسیار دارد مثال فراموش کن که این لیبرال‌های بزدل چه می‌گویند وقتش رسیده که جدی باشیم؛ در مقابل جنایتکاران تروریست‌ها و کسانی که کشور ما را دست کم می‌گیرند جدی باشیم.

آن‌ها کاملاً مراقب‌اند که در سخن‌شان به نکته‌های جزئی و مشخص اشاره نکنند، چون در غیر این صورت ممکن است مردم آن‌ها را به پرسش بگیرند و مثلاً بپرسند: «این کسانی که می‌خواهید در مقابل‌شان جدی باشید دقیقاً چه کسانی اند؟ منظورتان از جدی بودن در برابر این افراد چیست؟ آیا شکنجه کردن آنها از نظر شما مجاز است؟ تحقیر کردنشان چطور؟ آیا منظورتان این است که به خودتان اجازه می‌دهید آن‌ها را بدون اینکه اتهام‌شان ثابت شده باشد به صورت نامحدود بازداشت کنید؟ آیا منظورتان این است که آن‌ها را چندین روز در سلول‌های کوچک زندانی می‌کنید و اجازه نمی‌دهید حتی برای دستشویی رفتن بیرون بیایند؟ آیا خودتان را مجاز به کشتار آن‌ها می‌دانید؟»

وقتی مردم از این ترفند در برابر شما استفاده می‌کنند از آن‌ها بخواهید با مثال‌های مشخص روشن کنند که مقصودشان چیست.

از آن‌ها بخواهید که اصطلاح‌های کلیدی را تعریف کنند، سپس با تأکید از آن‌ها بخواهید کاربست‌های تعریف‌ها برای موردهای خاص را به شما نشان دهند.

به عبارت دیگر، اجازه ندهید که با کلی گویی از زیر بار مسئولیت حرف‌هایشان شانه خالی کنند.

ترفند کثیف شماره سی‌ونه

از گفتار دوگانه استفاده کنید

با خودمان روراست باشیم ما خیلی وقت‌ها همان کاری را انجام می‌دهیم که طرف مقابل را بدان متهم می‌کنیم اما روشن است که به این امر اعتراف نمی‌کنیم چون چنین اعترافی مانع دستیابی ما به هدف‌مان می‌شود.

گفتار دوگانه می‌تواند ابزاری قوی برای دفاع یا حمله باشد. در گفتار دوگانه اگر خودمان کاری را انجام داده باشیم برای صحبت کردن درباره آن از واژه‌های مثبت استفاده می‌کنیم؛ اما اگر رقیب‌مان دقیقاً همان کار را انجام داده باشد برای صحبت کردن درباره آن از واژه‌های منفی استفاده می‌کنیم.

برای مثال تا قبل از جنگ جهانی دوم وزارتخانه‌ای در آمریکا وجود داشت که دولت آن را «وزارت جنگ» می‌نامید. اما هنگامی که این وزارتخانه وارد جنگ شد، دولت تصمیم گرفت نام آن را به وزارت دفاع تغییر دهد.

دلیل این تغییر این بود که دولت نمی‌خواست تصدیق کند که آغاز کننده جنگ است بلکه می‌خواست مردم را فریب داده و متقاعد کند که تنها کاری که این وزارتخانه انجام می‌دهد دفاع از کشور در برابر تجاوزکاران است.

خلاصه قضیه اینکه از نظر سیاسی، واژهٔ «دفاع» را بهتر می‌توان به مردم قالب کرد تا واژه «جنگ» را اگر یکی از شهروندان کشوری که با آن می‌جنگیم به صورت مخفیانه اطلاعاتی دربارهٔ آن کشور به ما بدهد، کارش را «دلاورانه و شجاعانه» می‌نامیم، اما اگر یکی از شهروندان خودمان اسرار کشور را به همان دشمن اطلاع دهد، او را متهم به «خیانت» می‌کنیم.

ما زرنگیم؛ شما حقه بازید ما از مبارزان راه آزادی پشتیبانی می‌کنیم؛ شما از تروریست‌ها پشتیبانی می‌کنید، ما بازداشتگاه درست می‌کنیم؛ شما اردوگاه کار اجباری درست می‌کنید ما بعضی وقت‌ها عقب‌نشینی راهبردی می‌کنیم؛ شما یا به فرار می‌گذارید ما دین‌داریم؛ شما مذهبي خشک مغزید ما عزم راسخ داریم؛ شما یکدنده و لجبازید.

بی اغراق هزاران کار وجود دارند که می‌توان برایشان در زبان تعبیرهای دوگانه یافت؛ اگر خودمان انجامشان داده باشیم می‌توانیم واژه‌های مثبت برایشان پیدا کنیم و اگر رقیب انجام داده باشد می‌توانیم واژه‌های منفی برایشان پیدا کنیم. بیشتر مردم در تشخیص گفتار دوگانه ماهر نیستند.

ترفند کثیف شماره چهل

ترفند کثیف

دروغ بزرگ بگویید

 بیشتر مردم دربارۀ چیزهای کوچک دروغ می‌گویند، ولی از گفتن دروغ‌های بزرگ می‌ترسند. اما افراد فریب‌کار می‌دانند که اگر بر یک دروغ بزرگ پافشاری کنند بسیاری از مردم حرف‌شان را باور خواهند کرد؛ خصوصاً اگر منابع رسانه‌های خبری نیز از دروغ آن‌ها پشتیبانی کنند.

همه کسانی که در فریب‌کاری مهارت دارند تمرکزشان بر آنچه می‌توان به مردم باوراند است نه بر حقیقت یا دروغ! آن‌ها می‌دانند که ذهن انسان به طور طبیعی به دنبال حقیقت نیست بلکه در پی آسودگی، امنیت، تأیید گرفتن برای خود و منافع شخصی است.

در واقع بیشتر مردم تمایلی به دانستن حقیقت ندارند خصوصاً حقیقت‌هایی که دردناک‌اند؛ زیرا تناقض‌ها و ناسازگاری‌های آن‌ها را آشکار می‌کنند و جهل آن‌ها دربارهٔ خود و کشورشان را نشان می‌دهند.

فراوان‌اند فریب‌کارانی که در گفتن دروغ مهارت بالایی دارند و در نتیجه میت‌وانند آن دروغ‌ها را حقیقت جلوه دهند.

برای مثال اگر تاریخ سی آی ای را مطالعه کنیم با کارهای غیر اخلاقی فراوانی مواجه می‌شویم که سی آی ای با دروغ بر آن‌ها سرپوش گذاشته است.

ترفند کثیف شماره چهل‌و‌یک

با واژه‌ها و نمادهای انتزاعی به‌گونه‌ای برخورد کنید که گویی اشیای واقعی‌اند

افراد فریب‌کار می‌دانند که بیشتر مردم از ظرافت‌های زبانی اطلاع ندارند؛ و اگر هم دارند به آنها توجه نمی‌کنند. در جهان اشیایی جزئی و عینی وجود دارند که ما با استفاده از زبان درباره آنها سخن می‌گوییم؛ و میان این اشیا و شیوه سخن گفتن ما درباره آن‌ها رابطه‌ای وجود دارد.

بیشتر مردم درباره این رابطه تأمل نمی‌کنند. آنها سعی نمی‌کنند پوسته زبانی رویدادها و اعمال را از آن‌ها جدا کنند و طیفی از تفسیرهای گوناگون را بررسی کنند تا از آنچه در جهان می‌گذرد سر در بیاورند.

شاید دلیلش این است که گمان می‌کنند دیدگاهشان دربارهٔ جهان بازتابی دقیق است از آنچه در جهان می‌گذرد و به این فکر نمی‌کنند که دیدگاه‌شان ممکن است بسیار تحریف شده باشد. از دید آنها امور انتزاعی که در ذهن‌شان وجود دارند در واقع امور انتزاعی ذهنی نیستند بلکه خود واقعیت‌اند.

این مثال‌ها را در نظر بگیرید: آزادی ما را به خود می‌خواند، دموکراسی از ما روی می‌پوشاند، عدالت بار دیگر میهمان ما شد.
پرچم کشور ما در محل مسابقات خودنمایی می‌کند.

علم به ما می‌گوید که اگر دقت کنید در هر کدام از مثال‌های بالا، یک انگاره انتزاعی (آزادی دموکراسی و … ) در کنار یک فعل انسانی به کار رفته و بدین وسیله به آن جان بخشی شده است.

برای مثال چگونه ممکن است عدالت میهمان کسی باشد؟ چنین چیزی امکان ندارد اما همین کاربرد پر زرق و برق، زبان با آنکه گمراه کننده است بر مردم اثر می‌گذارد.

ترفند کثیف شماره چهل‌ودو

نعل وارونه بزنید

در این  ترفند کثیف، فریب‌کاران با تمرکز بر موضوعی که بی‌تناسب است اما بار عاطفی سنگینی دارد از موضوع اصلی منحرف
می‌شوند، آن‌ها هنگامی که متوجه می‌شوند قادر به رد کردن استدلال رقیب نیستند، به ناتوانی‌شان اعتراف نمی‌کنند؛ در عوض با مطرح کردن یک یا چند موضوعِ داراي بار عاطفی ذهن مخاطب را از استدلال رقیب منحرف می‌کنند.

برای مثال رقیب فرد فریب‌کار گفته است که اقیانوس‌های جهان به سرعت در حال نابودی اند و علت عمده‌اش کارهای انسان‌ها خصوصاً تولید زباله‌های صنعتی است؛ و او به جای آن که علیه دیدگاه رقیبش استدلال کند نعل وارونه می‌زند و می‌گوید چیزی که واقعاً باید نگرانش باشیم مقررات دست و پاگیری است که دولت پیش پای صنایع قرار داده است؛ باید نگران اشتغال جوانان باشیم، چرا که با این کاغذبازی‌ها کمتر جوانی می‌تواند به شغل مناسب دست پیدا کند! ما باید کاری کنیم که میزان بیکاری به حداقل برسد و بچه‌های ما این فرصت را داشته باشند که رشد کنند و استعدادهای‌شان شکوفا شود!»

اما این حرفهای پر زرق و برق چه ربطی به نابودی اقیانوس‌ها دارند؟ هیچ صرفاً نعل وارونه‌ای است که فرد فریب‌کار زده تا از پرداختن به موضوع اصلی فرار کند

ترفند کثیف شماره چهل‌وسه

آمارپراکنی کنید

مردم بسیار تحت تأثیر عدد و رقم قرار می‌گیرند؛ خصوصاً عدد و رقم‌های دقیق.

هر روز آمار و اعداد زیادی از طرف رادیو و تلویزیون و رسانه های دیگر اعلام می‌شود و مسلّماً مردم نمی‌توانند «درستی» آنها را بررسی کنند، اما یکی از چیزهایی که اعتماد آن‌ها را به آمار و ارقام جلب می‌کند «دقت» است، بنابراین سعی کنید به مخاطبتان آمار «دقیق» هرچند دروغ بدهید.

برای مثال فرض کنید جلو دوربین تلویزیون بنشینید و بگویید که موفق شده‌اید تورم را به میزان ۲۳/۰۷٪ کاهش دهید. در این صورت کدام بیننده ای جرئت میکند که بگوید شما با این دقتی که به خرج می‌دهید دروغ گفته‌اید؟

راستی آیا می‌دانستید ٪۷۸/۰۹ از دانشجویانی که این کتاب را خوانده اند معدل ترم بعدشان ۲/۳۳ بیشتر شده است؟

ترفند کثیف شماره ‌چهل‌وچهار

از معیارهای دوگانه استفاده کنید

بیشتر ما انسانها و دولت‌ها و … معیارهای دوگانه داریم؛ معیارهایی برای خودمان و معیارهایی برای دیگران.

نمی‌توانیم تحمل کنیم که کشوری قدرتمندتر از ما شود؛ گرچه خودمان و کشورهای متحدمان را مستثنا می‌کنیم تجاوزگری را محکوم می‌کنیم؛ مگر آنکه خودمان تجاوزگر باشیم.

به هیچ وجه در مقابل شکنجه و نقض حقوق بشر ساکت نمی‌نشینیم؛ گرچه متأسفانه خودمان بعضی وقت‌ها مجبوریم افراد را شکنجه کنیم یا حقوق بشر را نقض کنیم.

سخن پایانی

ما در این مقاله از مجله معجزه یک قاچ کوچک از کتاب فوق‌العاده مغالطه‌های پرکاربرد نوشته ریچارد پل را شرح دادیم. آیا این ترفندها برای شما مفید بود؟ آیا از این پس می‌توانید متوجه ترفند کثیف افراد فریب‌کار شوید؟ لطفا نظرات و تجربیات خود را در این زمینه با ما و دیگران در قسمت دیدگاه‌ها به اشتراک بگذارید.

منبع
کتاب مغالطه‌های پرکاربرد

نوشته های مشابه

2 دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا